بزگداشت شیخ بهایی – روز معماری در ایران ۳ اردیبهشت (۲۳ آوریل) هر سال، مصادف با سالروز تولد شیخ بهایی است. این روز را نباید با روز جهانی معماری (نخستین دوشنبه ماه اکتبر در هر سال) اشتباه گرفت.
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی (۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک – ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان) معروف به شیخ بهایی و با نام کامل بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن عاملی جبعی (جباعی)؛ همهچیزدان، حکیم، علامهٔ فقیه، عارف، اخترشناس، ریاضیدان، شاعر، ادیب، تاریخنگار و دانشمند ایرانی عربتبار از بعلبک در لبنان کنونی قرون دهم و یازدهم هجری بود که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات دانایی داشت، در حدود ۹۶ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی، هنر و فیزیک بر جای ماندهاست. به پاس خدمات او به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ که مصادف با سال نجوم میبوده نام شیخ را در لیست مفاخر ایران و لبنان ثبت کرد. او طومار شیخ بهایی را تدوین کردهاست. بهائی یکی از نخستین اخترشناسانی در جهان اسلام بود که امکان حرکت زمین را پیش از انتشار نظریه کوپرنیک مطرح کرد
مذهب شیخ بهائی
در محافل امامی، بهایی به عنوان یکی از شیعیان دوازده امامی برجسته دوران خود و از تجدیدنظر خواهان قرن یازدهم تا هفدهم در نظر گرفته میشود؛ بنابراین برخی از دانشمندان اهل سنت مایل بودند او را یک سنی بدانند. نگرش آنها ظاهراً مبتنی بر سوء تفاهم از رفتار بهایی است: از آنجا که او در سرزمینهای عثمانی و صفوی متناسب با شرایط، عقاید خود را مطرح میکرد. اما بر اساس دانشنامه ایرانیکا شیخ بهایی بدون شک یک شیعه دوازده امامی بود و این از زیارتهای مکرر ائمه بقیع در سفر حج، شعر او در ستایش از امام دوازدهم، سخنان او در دفاع از بدنام کردن ابوبکر و عمر، و به ویژه تبلیغ او در بین ایرانیان غیرشیعه روشن میشود. براساس گزارش دانشنامه ایرانیکا علیرغم استدلالات بعدی محققان امامی، شیخ بهایی گرایشات مشخص صوفیانه داشتهاست. که باعث شد به شدت مورد انتقاد محمدباقر مجلسی قرار بگیرد.
او در رساله وحدت الوجودیه خویش اظهار داشتهاست: صوفیان مؤمنان واقعی هستند و خواستار ارزیابی بیطرفانه از گفتههای آنها شده و به تجربیات عرفانی خودش اشاره دارد. همچنین شعر فارسی او نیز پر از ادعاهای عرفانی و نمادها است. اما شیخ بهایی همزمان خواستار پیروی دقیق از شریعت به عنوان پیشنیاز برای شروع راه طریقت است.
در ادعای دیگر اما شیخ علی اکبر نهاوندی مینویسد: روزی شیخ بهائی به یکی از شاگردان خود که تعداد آنها به چهارصد نفر میرسید، گفت امشب به منزل ما بیا. آن شخص میگوید: من امتثال [فرمانبرداری] کردم و رفتم. کمکم ارکان دولت صفوی آمدند و همه صوفی بودند؛ پس شیخ بهائی کسوت خرقهٔ درویشی پوشیده و سر حلقه اهل ذکر شد و آنها مشغول ذکر شدند. به فاصلهٔ یک ساعت آنها را جذبه گرفت و از دهان آنها کف میریخت و روی زمین افتادند. جز شیخ که در حال عادی باقی ماند. پس شیخ بهائی فرمود: تو را آوردم که ببینی من بیچاره در این زمان مبتلا شدهام که شاه و درباریان همه اهل [تصوف هستند]؛ ناچار شدم از این راه وارد شوم شاید کمکم آنها را هدایت کنم. از اینجا معلوم میشود که شیخ اهل تصوف نبودهاست
آقا محمدعلی (ملقب به صوفیکش) از پدرش وحید بهبهانی نقل میکند که ایشان مکرراً اظهار میکردهاند که شیخ بهاءالدین عاملی (یکی از اساتید و مشایخ علامه محمد تقی مجلسی) بخاطر رعایت مصالح (و جو و فضای حاکم در دولت [صفوی]) در ظاهر اظهار موافقت در افعال و اعمال با اهل تصوف میکرد، ولکن در حقیقت شدیداً مخالف آنها بود و حتی امر میکرد ظروف آنها را با آب بشویند
زندگینامه شیخ بهایی
بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین عاملی، متخلص به شیخ بهایی در سال ۹۵۳ هجری قمری در روستای «جبع» در جبلعامل متولد شد. خانواده او پس از یک سال از این روستا به شهر جبل عامل رفتند و در آنجا ساکن شدند و شیخ بهایی تا ۱۰ سالگی بههمراه خانوادهاش در این شهر زندگی کرد. جبل عامل از مناطق شیعینشین کشور لبنان محسوب میشد که با حضور «شهید ثانی» رونق علمی یافت و بهتدریج تا قرن دوازدهم هجری یکی از بزرگترین حوزههای علمیه شیعه شد.
عزالدین، پدر شیخ بهایی با شهید ثانی ارتباط نزدیک داشت. با کشته شدن شهید ثانی، عزالدین و خانوادهاش امنیت لازم را نداشتند. با توجه به فشار دولت عثمانی بر شیعسان جبل عامل و همچنین دعوت حکومت شیعی صفوی در سدههای دهم و یازدهم هجری، پدر شیخ بهایی تصمیم گرفت جبل عامل را ترک کنند و راهی ایران شوند. در آن دوره، بسیاری از علمای جبل عامل به ایران مهاجرت کردند. این خانواده در قزوین، پایتخت آن زمان ایران ساکن شدند.
عزالدین در قزوین بهعنوان بالاترین مرجع دینی در قلمرو صفوی، منصب «شیخالاسلامی» را از شاه طهماسب صفوی دریافت کرد. شیخ بهایی زیر نظر پدر خود و دیگر اساتید عصر صفویه، تحصیل کرد و در مدت کوتاهی از تمامی شاگردان همدوره خود پیش افتاد. ذکاوت بالا و تلاشهای مستمر در کسب علوم، سبب توفیق وی شد و توانست بر اکثر علوم زمان خود تسلط یابد و عنوان «حکیم» را از آن خود کند. عنوان حکیم برای دانشمندان و اندیشمندانی به کار میرفت که بر تمامی علوم عصر خود، احاطه پیدا کرده و صاحب نظر میشدند.
با تغییر پایتخت حکومت صفویان از قزوین به اصفهان، خانواده شیخ بهایی نیز به اصفهان رفته و در این شهر سکونت یافتند. شیخ بهایی در اصفهان به مقام «شیخ الاسلامی» دست یافت؛ اما پس از گذشت مدتی، تمایل خاصی به آن نشان نداد و از شوق رفتن به مکه، این مقام را کنار نهاد و راهی سفر حج شد. سفر وی به مکه، مدت زمان زیادی طول کشید و به سرزمینهای مصر و شام نیز سفر کرد. او در این سفرها بهدنبال تکمیل دانش خود در ملاقات با دانشمندان صوفی بود؛ بعد از سفر به اصفهان بازگشت و تا پایان عمر در دربار شاه عباس صفوی باقی ماند.
شیخ بهایی در طول مدتی که در قزوین دانش آموخت، از محضر اساتید بزرگی بهره جست و در طول زمانی که استاد بود نیز شاگردان بسیاری را تربیت کرد که برخی چون ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی، سرآمد عالمان زمان خود شدند. شیخ بهایی علاوه بر دانش و بینش عظیم، صاحب خلق و خویی بیپیرایه نیز بود و از فخرفروشی دوری میکرد.
شیخ بهایی خدمات زیادی به جامعه کرد. وی علاوه بر خدمات علمی و آثار مکتوبی که از خود بهجای گذاشت، با ساخت بناهایی خارقالعاده در اصفهان بر اساس نبوغ مهندسی خود، شاهکارهای معماری در جهان برجای گذاشت که تاکنون مانند آنها در هیچ جا دیده نشده است. او سرانجام در ۸۷ سالگی در شهر اصفهان دیده از جهان فرو بست. پیکر شیخ بهایی در شهر مشهد و در جوار حرم امام هشتم شیعیان به خاک سپرده شد.
مهاجرت به ایران
بنا به نسخهای به خط بهاءالدین عاملی که در سال ۹۹۵ قمری در قزوین نوشته شدهاست، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود. پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه تهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان بزرگ ایرانی یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخالاسلامی اصفهان به توصیه علی منشار عاملی از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر بهاءالدین محمد برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین درگذشت. شیخ بهایی در قزوین فارسی آموخته و به مدت سی سال در آن شهر پرورش یافته و پرورش داد.
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخالاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه عباس بزرگ بر عهده داشته باشد. بهائی در فاصلهٔ سالهای ۹۹۴ تا ۱۰۰۸ قمری سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت. این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانشاندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بودهاست. مکه، مصر و شام از جمله مقاصد این سفرها بودهاند. نقل شده که آن جناب شش ماه پیش از وفات خود به مزارستان گذشت و از قبر بابا رکن الدین صدایی شنید، بهاءالدین عاملی از اصحاب خویش که با وی بودند پرسید که شما شنیدید این صدایی که من شنیدم گفتند نشنیدیم پس وی بعد از آن پیوسته مشغول گریه تضرع و مناجات بود و توجه به آخرت داشت تا وفات یافت. از بعضی نقل شده صدایی که او شنید این بود: «شیخنا به فکر خود باش»
آرامگاه شیخ بهایی کجاست؟
آدرس: مشهد، حرم مطهر امام رضا، ضلع شمالی صحن امام خمینی (ره)
شیخ بهایی در اصفهان از دنیا رفت؛ اما مزار او در شهر مشهد قرار دارد. شاید دلیل انتقال پیکر وی به مشهد، به خواست خود او بوده است. در منابع تاریخی از سفری که شیخ بهایی با پای پیاده در جوار شاه عباس صفوی به مشهد داشته، سخن به میان آمده است. به نظر میرسد ارادت شیخ بهایی به امام هشتم، سبب این سفر وی با پای پیاده به مشهد بوده است.