سبد خرید
0

سبد خرید شما خالی است.

حساب کاربری

یا

حداقل 8 کاراکتر

رحلت رسول اکرم

زمان مطالعه7 دقیقه

تاریخ انتشار : ۴ دی ۱۴۰۲تعداد بازدید : 0نویسنده : دسته بندی : مناسبت ها
پرینت مقالـه

می پسنـدم0

اشتراک گذاری

اندازه متن12

رحلت رسول اکرم – آخرین پیامبر از پیامبران الهی، پس از بیست و سه سال تلاش در امر رسالت، پیامبری و رهبری امت اسلام، با اختلاف و احتمالات زیادی که در تاریخ درگذشت آن حضرت بیان شده، بنا بر قول مشهور علمای شیعه، در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجری، پس از چهارده روز بیماری و کسالت، رحلت فرمودند و در هجره مسکونی خویش در جوار مسجدی که تاسیس کرده بود، توسط امام علی غسل و
آن حضرت در آخرین روزهای عمر خویش اصحاب خود را به یاری لشکر اسامة بن زید سفارش می‌کردند ولی عده‌ای از نزدیکان، سرپیچی کرده و حضرت آنها را لعن کرد؛ همچنین قلم و دوات درخواست نمودند که چیزی بنویسند تا پس از ایشان هرگز کسی گمراه نشود، ولی خلیفه دوم از این کار ممانعت کرده و برخی دیگر با او مخالفت کردند که این کار باعث آزار پیامبر گردید و ایشان همه را از نزد خود راندند. آن حضرت زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی (علیه‌السّلام) داده و وصیت‌هایی به ایشان کردند.

 

 تاریخ رحلت

حضرت محمد پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیب‌های فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت
(در تاریخ وفات پیامبر اکرم احتمال زیادی بیان شده است و این بنابر قول مشهور علمای شیعه است) پس از چهارده روز بیماری  و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تاسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.

 

 

رحلت رسول اکرم

 

 

 آخرین روزهای عمر پیامبر

پیامبر شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می‌کرد، ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»

پس به علی (علیه‌السّلام) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»
در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعده‌ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»

پیشگیری از بدعت‌ها
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابه خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیش‌گیری از بدعت‌ها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله‌ور شده و فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید، زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»

سفارش به یاری لشکر اسامه
پیامبر پس از این هشدار به منزل “ام‌سلمه” رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.

سپس پیامبر به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش “اسامه” بروید؟ چرا نرفتید؟»
ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی‌توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.

رسول خدا از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض‌کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره‌ فرماندهی “اسامه” می‌شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می‌زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت‌کنندگان خود به‌طور مرتب می‌فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید. پیامبر  فرمود: «نفذ و اجیش اسامه». «وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.»

 

درخواست دوات و قلم
پس از لعن متخلفان، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می‌گریستند. لحظاتی بعد پیامبر به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان می‌گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.
حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا  از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید».

 

 

رحلت رسول اکرم

 

وصیت پیامبر در لحظات پایانی

پیامبر در حضور جمع، رو به حضرت علی کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» “ام‌سلمه” فرمود: «علی را می‌طلبد، به او بگوئید بیاید».
علی آمد و مدتی با هم به‌طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی پرسیدند، پیامبر چه گفت؟
در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد. پیامبر در همان حال چند مرتبه فرمود: «ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده

 

حلالیت‌طلبی از مردم

در روزهای آخر از “بلال” خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه‌ای خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام “عکاشه” برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر، شلاقی آماده کردند، ولی همین‌که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.

سپس به علی دستور داد، آن پول‌ها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.

وداع حضرت فاطمه با پدر

در لحظات آخر عمر پیامبر ، فاطمه بسیار گریان بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه گریه‌اش شدت یافت، آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:
«در همین درد می‌میرم» و در باب شادی و تبسم‌اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت (علیهم‌السّلام) من هستی که به من ملحق می‌شود» و این بود که من تبسم کردم.

لحظه رحلت رسول اکرم

در لحظات واپسین عمر پیامبر سرش در دامان امیرالمؤمنین قرار داشت. هنگامه فوت پیامبر خلیفه‌ دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد می‌زد که پیامبر فوت نکرده و بسان حضرت عیسی پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر این آیه را خواند: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل…

کفن و دفن پیامبر

علی (علیه‌السّلام) جسد مطهر پیامبر را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد
و این شخص جز علی کسی نیست، سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود، فرمود: «پدر و مادرم فدایت‌ ای رسول خدا  با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمان‌ها قطع گردید… اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی‌کردید، آنقدر گریه می‌کردم که سرچشمه اشک را می‌خشکانید».  سپس در قبری که توسط “ابوعبیده جراح” و “زید بن سهل” آماده شده بود و در همان حجره‌ای که وفات یافته بود، در خانه‌ خودش به خاک سپرده شد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقایسه محصولات

0 محصول

مقایسه محصول
مقایسه محصول
مقایسه محصول
مقایسه محصول